باعث شده بفهمم با خودم چند چندم حداقل، یسری چیزایی رو که قبلا فراموش کرده بودم رو دوباره بهم یاد آوری بشه و حداقل کار مفیدی مثل ورزش و استمرارم برای رسیدن به اهدافی که در نظر دارم بیشتر بشه در زندگیم . دنیای عجیبی یه و مردمان غریبی. ❑ خطابهی آسان، در امید به رامین شهروند وطن کجاست که آوازِ آشنای تو چنین دور مینماید؟ اُمید کجاست تا خود جهان به قرار بازآید؟ هان، سنجیده باش که نومیدان را معادی مقدر نیست! معشوق در ذرهذرهی جانِ توست که باور داشتهای، و رستاخیز در چشماندازِ همیشهی تو به کار است. در زیجِ جُستجو ایستادهی ابدی باش تا سفرِ بیانجامِ ستارگان بر تو گذر کند، که زمین از اینگونه حقارتبار نمیمانْد اگر آدمی به هنگام دیدهی حیرت میگشود. زیستن و ولایتِ والای انسان بر خاک را نماز بردن؛ زیستن و معجزه کردن؛ ورنه میلاد تو جز خاطرهی دردی بیهوده چیست، هم از آن دست که مرگت؟ هم از آن دست که عبورِ قطارِ عقیمِ اَسترانِ تو از فاصلهی کویری میلاد و مرگت؟ مُعجزه کن مُعجزه کن که مُعجزه تنها دستکارِ توست اگر دادگر باشی؛ که در این گُستره گُرگانند مشتاقِ بردریدنِ بیدادگرانهی آن که دریدن نمیتواند. ــ و دادگری معجزهی نهاییست.